به گزارش روز دوشنبه پایگاه خبری شبکه العالم، نشریه عربستانی الحیاة در یادداشتی با موضوع دعوت از ظریف، نوشت: بعد از دعوت وزیر خارجه عربستان از همتای ایرانی خود، موج جدید "ایران هراسی" در نوشته های بعضی از روزنامه نگاران عربستانی به وضوح به چشم می خورد.
طراد بن سعید العمری در این یادداشت می نویسد: گروهی این دعوت را یک "تعارف دیپلماتیک" می دانند که به طور ناگهانی در کنفرانس مطبوعاتی مطرح شد. آنها معتقدند که نباید این دعوت را زیاد جدی گرفت، اما برخی نیز در دامن زدن به موج ایران هراسی، مایه گذاشته اند و ایران را به صورت یک "هیولای چهار بعدی" نمایش می دهند!
این نویسنده نشریه عربستانی خاطرنشان کرده که از جمله مطالبی که این روزنامه نگاران برای دامن زدن به ایران هراسی مطرح می کنند، توسل به موضوعاتی چون دخالت ایران در امور داخلی کشورهای عربی، تحریک مذهبی و فتنه انگیزی میان اهل تسنن و تشیع، قصد ایران برای تسلط سیاسی بر منطقه و افزایش توان نظامی و پرونده هسته ای این کشور است.
نویسنده الحیاه می افزاید: به نظر ما ترس کشور عرب زبان و سنی مذهبِ عربستان سعودی از کشور فارسی زبان و شیعه مذهب ایران از نظر سیاسی و استراتژیک غیرقابل توجیه است و پایه های واقعی ندارد، بلکه یک "توهم" است که توسط بعضی ساخته و پرداخته و به یک هیولا تبدیل شده است. چیزی که از نظر ما باید از آن ترسید این است که سازندگان این هیولا کم کم خودشان هم ساخته دست خود را باور کنند و اهالی سیاست دیگر نتوانند این تصور را بشکنند و همین موضوع سد محکمی در برابر پیشرفت روابط حسنه میان دو کشور شود.
العمری خاطرنشان می کند که عربستان تا کنون تحت تاثیر سه موج خطرناک قرار گرفته که هرسه موج از سوی عناصر سنی و عربی متوجه این کشور شده است و نه از سوی عناصر شیعه و فارسی زبان؛
- موج اول در دهه 60 میلادی رخ داد هنگامی که عبدالناصر در اثر سرمستی و غرور حاصل از قومیت گرایی خود (پان عربیسم) هواپیماها را برای بمباران به جنوب عربستان فرستاد و امنیت این کشور را با تلاش برای سرنگونی امیرنشین های خلیج فارس و با هدف تسلط بر منابع نفتی به خطر انداخت.
- اما موج دوم در دهه 90 رخ داد؛ وقتی که صدام حسین با موشک های خود عربستان را آماج حمله قرار داد و بعد از اشغال کویت تهدید جدی برای ریاض به شمار آمد.
- و موج سوم تهدیدات تروریستی و بمب گذاری هایی است که در داخل عربستان و از سوی گروه های سنی مذهب تندرو صورت می گیرد. در نتیجه ایران هراسی هیچ جایی در منطق تحلیل سلیم سیاسی ندارد.
نویسنده نشریه الحیاه در ادامه تحلیل خود می نویسد: انقلاب اسلامی در ایران به رهبری آیت الله [امام] خمینی [ره] ماننده همه انقلاب ها بود که برای رسیدن به تکامل و بالندگی عناصر مشخصی داشت و آغاز آن نیز با عقلانیت سیاسی همراه بود که از این جهت می توان آن را به انقلاب عبدالناصر در مصر تشبیه کرد.
العمری در ادامه از جمله وجوه تشابه میان این دو انقلاب، طرد نظام پادشاهی، حمایت مردمی، دشمنی باغرب، جنگ محدود، صدور انقلاب، مذهب گرایی، حمایت از اقلیت ها و تهدید کشورهای مجاور را بر شمرده و مدعی شده است: «از سرگیری روابط قدیمی میان ایران و غرب می تواند به عنوان دو عنصر دیگر در تثبیت انقلاب ایران به شمار بیاید که نشانگر نیاز شدید ایران به تفاهم های عقلانی و حقیقی و جدی با کشورهای جهان از جمله عربستان است».
به عقیده نویسنده، در مسیر این تفاهم ها بعضی مسایل فوری هست که در زمان فاصله گرفتن دو کشور از یکدیگر رخ نمود و مهمترین آنها تلاش برای تقویت مفهوم دولت در منطقه خاورمیانه است چرا که این مفهوم در جریان انقلاب های موسوم به بهار عربی دچار سستی شد تا جایی که بعضی از این دولت ها مانند یمن و لیبی به دولت های شکست خورده ای تبدیل شدند که جای مناسبی برای رشد و نمو عناصر تروریستی و ادامه فراینده خشونت و صدور آن شده اند.
به باور العمری، در مقابل، مصر و عراق و سوریه سه کشور موثر و مهم در خاورمیانه هستند که با تروریسم دست به گریبانند، اما به طور همزمان انتخابات برگزار می کنند و ایران و عربستان نیز برای حمایت از نتایج این انتخاب ها می کوشند تا رؤسای این کشورها بتوانند با تقویت دولت هایشان برای مبارزه با تروریسم و تامین امنیت جوامع خود گام بردارند.
و اما لبنان در مرحله ای به سر می برد که نیاز به یک رییس جمهور قوی، منطقی و موثر دارد و آن قدر که توانایی این رییس جمهور در وادار کردن جوامع داخلی و خارجی برای احترام گذاشتن به او و کشورش مهم است، محبوبیت و رابطه صمیمانه اش با ایران و عربستان اهمیت ندارد و به طور کلی بیش از آن که اهل هیاهوی سیاسی باشد، باید بتواند به ثبات لبنان کمک کند.
نویسنده الحیاه در نهایت این طور نتیجه می گیرد که دعوت از وزیر خارجه ایران در زمان مناسبی انجام گرفته، زیرا عناصر مورد نیاز برای موفقیت کامل شده و تحولات همسو با متغیرها و تحولات بین المللی رخ داده است که همین امر توان عربستان برای بازنگری مواضع و معاهدات منطقه ای و بین المللی را افزایش می دهد، به نحوی که ضرورت هماهنگی راهبردی برای دو کشور به منظور افزایش ثبات در منطقه و تفاهم درباره مسایل منطقه ای و بین المللی به خوبی مشهود است و هریک از طرفین به قدرت و نفوذ طرف دیگر معترف است و می داند که این بارِ سیاسی را به دور از اوهام و ترس های ساختگی، باید میان یکدیگر تقسیم کرد.