ترجمه این شعر به مخاطبان سایت فارسی شبکه العالم تقدیم می شود:
ای اعراب، از آتشی که در بغداد زبانه می کشد، عبرت بگیرید و دست از براندازی شام بکشید
بازی آغاز شده و بازیگران حاضر شدهاند، و نمایشنامه نویس پشتِ در پنهان شدهاست
جنگ در آستانه برافروختگی است و هیزم آن نفت، دُلار و انسان است
حالا که دار و دسته پست صهیونیستها سرگرم توطئهچینی اند، من چه بگویم؛ آیا سرزنشهای من سودی دارد؟
چه بگویم به عربهایی که تنها انگیزههایشان وابستگی، کینه توزی و خودبینی است
چه می توان گفت درباره اتحادیه عرب که سران آن، ظاهری اخلاق مدار و باطنی توطئهگر دارند
یک قرن است که اتحادیه اشرار کَر است، زمینها غصب می شود اما اعراب فریادی بر نمیآورند
قدس، همچون پرندهای سربریده خون می ریزد اما قوم، سر به زیر انداخته و ساکتند، نه چیزی حس می کنند و نه حرکتی می کنند
وای بر آن ها که بارها بر دستان قاتلانمان بوسه زدند و بر سر جنازههایمان جام مستی زدند
آیا سزاوار است زباله دانی را که در وادادگی سرانی پَست می پوسد، اتحادیه عرب نامید ؟
این اتحادیه دیگر نماینده ما نیست، زیرا مشتی "گاو" و "خر" ساکن آنانند، پس بهتر که آن را اتحادیه نخوانیم و آن را "طویله" بنامیم
کجایند خوبان روزگار تا نزد آنان از سرنوشت اتحادیهای ناله سر کنم که افرادی پست و هرزهگرد، آن را میگردانند
اگر ذره ای شرم و آبرو داشتند، این طویله را به آتش می کشیدند و خودکشی میکردند
***
شام را نکشید، که تاریخ به ما آموخته است بدون شام، سرنوشت اعراب، شکست و نابودی است
امت عربی بدون قطر نمی میرد، اما بدون نیزه شام شکست میخورد
اگر حَمَد نباشد، یتیم نمیشویم و اگر قطر محو شود، نخواهیم مرد
اما اگر شمشیر شام نباشد، اعراب به کنیزکی تبدیل خواهند شد برای ترکها، رومیان و تاتارها
قبایل نفت فروش، چنان به بهانه محبت ما را می کشند که گویی محبت آنها سرریز کرده و عشق در نهادشان به حد انفجار رسیده است
ای پایتختهای معتقد به حرمت نان و نمک، دست از محبت بکشید زیرا بوسه عقرب، جامی از جهنم است
دموکراسی را وحی منزل میدانند، آنان که تا دیروز به آن کافر بودند
این عروسی، صدای پایکوبی موساد است، و محال است چشم و گوش در تشخیص این صدا اشتباه کند
این اشکها، اشکهای تمساحند زیرا ندیدهایم که در همدردی با مردم غزه و هزاران تنی که در حال احتضار روزگار میگذرانند، چنین اشکهایی سرازیر شود
چرا این نالهها هنگامی که مردم در قانا در آتش می سوختند و ذوب می شدند، سر داده نشد؟
مگر همین شما نبودید که وقتی ماشین مرگ مردم عراق را شخم می زد، همچون قبرستانی خاموش ماندید؟
چرا در برابر کشتار مردم قطیف سکوت سکوت می کنید؟
چرا در همه این موقعیتها هیچ چشمی مروارید اشک بر گونه نریخت، و هیچ دلی در سوگ کشتهها نشکست؟
***
شام را نکشید، شام بهشت ما است و اگر نباشد، ماه و مهتاب میمیرد
شام را سر نبرید که شام تابلوی افتخار ماست، اگر شام نباشد، شعر و زیبایی میمیرد و پژمرده می شود
ای شام، شکیبا باش که نیرنگ پیشه اینان است، یادت رفته است چند بار در خاک قدس نیرنگ پیشه کردند؟
گمان میکردیم که اشتباهات دیروز، راه درست را به آنها فهمانده است؛ اما ما درباره فهم آنها در اشتباه بودیم زیرا آنها گاوی بیش نبودند
***
پروردگارا به فریادمان برس و با معجزهای ما را نجات ده و زمین را زیر پای آنها به لرزه در آور که آنان ستم پیشه کردهاند
شاعر بزرگ فلسطینی
دکتر احمد حسن المقدسی