1- خدا ترسي
اولياء الله به خاطر شناخت و معرفتيكه به ذات مقدس الهي دارند بيش از ديگرانترسانند حسين(ع) اينچنين بود كه ابن شهر آشوب در مناقب آورده است از حسين(ع)پرسيدند: ما اعظم خوفك من ربك ؛ چه زياد از خدا ميترسي» فرمودند: لا يأمن يومالقيامة الا من خاف الله في الدنيا،«از عذاب خدا در قيامت ايمن نيست مگر كسي كه دردنيا از خدا بترسد.»
از دعاي آن حضرت در روز عرفه ميزان شناخت و ترس او را از خدا مييابيم كه باچشمي گريان و دلي بريان پس از بيان اوصاف باريتعالي و كيفيت آفرينش جهانهستي و شخصيت شخيص خود، آنچنان خدا را در همه احوال حاضر و ناظر اعمالخويش ميداند كه گويي او را به چشم بصيرت ميبيند آنجا كه ميگويد: «كور باد چشميكه تو را مراقب خود نبيند و در زيان و خسران باد، بندهاي كه نصيب و بهرهاي از عشق ومحبت خود در او قرار ندادهاي»
دور نكردهاي كه شوم طالب حضور
غايب نگشتهاي كه هويدا كنم تو را
2 ـ عبادت
بندگي و عبادت حضرت حق جل شانه هم بستگي به ميزان شناخت و معرفتشخص نسبت به معبود دارد و چون حسين سرور آزادگان، خدا را چنان شناخته كه توانستهاو را توصيف نمايد لذا عبادت او هم در حد بالا بوده است چنانكه ابن عبد ربه در كتاب«عقد الفريد» روايت ميكند: از امام سجاد(ع) پرسيدند: چرا فرزندان پدرت اندكند؟فرمود: تعجب ميكنم كه من چگونه متولد شدم و حال آنكه پدرم شبانه روز هزار ركعتنماز ميخواند.
3 ـ تواضع
حسين بن علي همچون جد بزرگوارش در تواضع و فروتني اسوه حسنه و الگو برايجهانيان بود؛ چنانكه در تفسير عياشي مذكور است: حسين(ع) بر جمعي از مساكينبگذشت كه عباي خود را بر زمين گسترده و مشغول خوردن نان خشكي بودند، حضرت رادعوت به نشستن و خوردن غذاي خود نمودند، امام حسين بلافاصله دعوت آنان را اجابتنمود و مشغول خوردن نان آنان شدند و فرمودند: (ان الله لا يحب المستكبرين) بهدرستي كه خدا متكبران را دوست ندارد و سپس فرمود: من دعوت شما را پذيرفتم شماهم دعوت مرا اجابت كنيد و آنان را با خود به خانه برد و همسر خود رباب را فرمود: آنچهذخيره كردهاي بياور، و ايشان را ضيافت و انعام فرمود.
4 ـ جود و سخا
در باره كرامت و جود و بخشش حسين(ع) داستانهاي زيادي نقل شد كه براينمونه به دو فقره آن اشاره ميشود:
1- عمرو ابن دينار روايت ميكند امام حسين(ع) به عيادت اسامه ابن زيد رفت واو بيمار بود وي را اندوهناك ديد علتش را جويا شد اسامه گفت: شصت هزار درهمبدهكارم، امام فرمود: بر عهده من كه آن را بپردازم اسامه عرض كرد ميترسم قبل ازاداي دين بميرم امام حسين(ع) فرمود: نخواهي مرد تا من قرض تورا بپردازم و قبل ازفوت اسامه حضرت دينش را پرداخت.
2- انس ميگويد: من خدمت امام حسين(ع) بودم كه كنيزش يك شاخه گل آوردو تقديم امام نمود حضرت فرمود: تورا در راه خدا آزاد كردم، انس ميگويد به حضرتشعرض كردم: يك شاخه گل ارزش ندارد كه به خاطر آن اورا آزاد كردي؟
امام حسين فرمود: اين چنين خدا ما را ادب آموخته است و ميفرمايد: «چون شمارا تحيت گويند شما بهتر از آن تحيت گوييد يا مثل آن» و آزاد كردن كنيز تحيت بهتر بود.
5 ـ علم و دانش
ابوسلمه ميگويد به اتفاق عمر بن خطاب به حج رفتيم وقتي كه به «ابطح»رسيديم يك عرب باديه نشين نزد ما آمده و به عُمَر بن خطاب گفت: اي اميرالمؤمنينمن حج به جاي آوردم و در حال احرام تخم شترمرغ را شكستم و پختم و خوردم چهكفارهاي بر من واجب گشته است؟ عمربن خطاب گفت: من به اين مسئله آگاهي ندارم،بنشين تا يكي از اصحاب محمد(ص) بيايد شايد راه فرجي براي تو باشد. در اين موقعاميرالمؤمنين علي(ع) رسيد و حسين(ع) نيز همراه او بود، عمر به اعرابي گفت: اين عليبن ابيطالب(ع) مسئله ات را از او بپرس، اعرابي سئوال خود را مطرح كرد علي(ع) به ويفرمود: از اين نوجواني كه نزد توست يعني حسين(ع) بپرس، اعرابي گفت: چرا يكي مرا بهديگري حواله ميكند، مردم به او گفتند: واي بر تو اين فرزند رسول خدا(ص) است، آنگاهاعرابي گفت: اي فرزند رسول خدا من از خانهام براي حج بيرون آمدم و قضيه را بيان كرد.
امام حسين(ع) فرمود: آيا شتر داري؟ اعرابي عرض كرد: آري. امام حسين فرمود:به تعداد تخم، شتر نر را بر ماده بجهان هر تعدادي باردار شدند و زاييدند بچه شتران را بهبيت الله هديه كن. عمر گفت: حسين، شتر گاهي پوچ ميكند. امام حسين فرمودند: عمر،تخمها هم گاهي فاسد ميشوند عمر گفت راست گفتي.
علي حسين را به سينه چسبانيد و فرمود: «ذريه بعضها من بعض»
6 ـ وقار و خويشتن داري
حضرت ابا عبدالله الحسين(ع) صاحب وقار و ابهت بود كه طبق نقل ابو حارماعرج امام حسن(ع) به او احترام و تعظيم مينمود وقتي ابن عباس علت اين بزرگداشت رااز امام مجتبي پرسيد حضرت در جوابش فرمود: از حسين(ع) هيبت ميبرم مانند هيبتاميرالمؤمنين(ع) بعضي از نابخردان اين وقار و ابهت امام حسين را حمل بر تكبر آنحضرت مينمودند چنانكه مردي به امام حسين(ع) گفت: «در تو كبر و منّيت ميبينم»
امام حسين(ع) فرمود: همه كبريايي مخصوص خداي يكتاست و غير او شايستهنيست كه خداي تبارك و تعالي فرموده است: عزت مخصوص خدا و رسولش ومؤمنيناست.
حاصل فرمايش امام اين است كه اينكه در من ميبيني ابهت و عزت است نه كبرو منّيت.
7 ـ كمك به مستمندان
ابن شهر آشوب در مناقب از شعيب ابن عبدالرحمن خزاعي روايت ميكند پس ازشهادت امام حسين(ع) اثري در پشت آن حضرت ديده شد كه مربوط به آلات و ادواتجنگ نبود، از امام سجاد پرسيدند كه اين اثر چيست؟
امام زين العابدين(ع) فرمودند: پدرم انبان محتوي نان و آذوقه به دوش ميكشيد وبه خانههاي يتيمان و درماندگان و بينوايان ميبرد و اين اثري كه در پشت آن حضرتديده شد از آن است.
9 ـ قاطعيت
يكي از صفات بارز و سجاياي اخلاقي حسين(ع) ارادة قوي و عزم راسخ و تصميمقاطع آن بزرگوار است كه اين خصلت را از جد گرامي محمد بن عبدالله(ص) به ارث بردهاست كه پيامبر عظيم الشان اسلام با اين قاطعيت بود كه توانست مسير تاريخ و مفهومزندگي و معيار ارزشها را عوض كند و يك تنه در برابر همه قدرتهاي شيطاني كهميخواستند از گفتن كلمه الله جلوگيري كنند ايستاد و به عموي بزرگ خود كه پيشنهاد رابر او عرضه نمود كه: محمد اگر ميخواهد او را بر خود حاكم ميكنيم و اگر هدفش همسراست بهترين دختران قريش را به او تزويج ميكنيم پاسخ داد: «به خدا قسم اگر خورشيدرا در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهند كه از راهم برگردم هرگز چنيننخواهم كرد تا آن كه در راه رسيدن به هدفم جان دهم يا آن كه خدا مرا پيروز گرداند».
حسين هم با قاطعيت در برابر قدرت و حكومت استبدادي اموي ايستاد و بدون هيچترديد اعلان كرد: من با يزيد بيعت نميكنم و با ياران اندك خود به ميدان جهاد قدم نهادتا حق را آشكار و باطل را نابود سازد. حسين عزيز براي رسيدن به هدف مقدسش با تمامافراد خانواده و ياران باوفايش، به سوي ميدان مجدوشرف حركت كرد و به گفتهها وانتقادات بيحد دوستان كه خلاف تصميم قاطعش بود، اعتنايي نكرد و راه رسيدن وپيروزي از طريق شهادت را به امت اسلامي نشان داد و خود نيز در اين مسير بهشهادترسيد.
10 ـ عزت نفس
يكي از خصوصيات و امتيازهاي بارز حسين بن علي(ع) كه او را از همه مجاهدانتاريخ ممتاز ساخته است سرپيچي از ذلت است تا آن جا كه ملقب به «ابي الضيم» گشتهكه اين لقب از مشهورترين القاب آن حضرت است، بلكه حسين مَثَل اعلاي اين عنوان ومصداق بارز آن به حساب آمده است يكي از شعراي سرشناس دربارهاش ميگويد:«حسين كسي است كه مرگ با عزت را حيات و زندگي ذلت بار را مرگ ميداند».
مصعب بن زبير ميگويد: «حسين مرگ با شرافت را بر زندگي ذلت بار ترجيح داد».
سخنان حسين در روز عاشورا عاليترين و برترين بيان در مورد حفظ حيثيت وعزت نفس ميباشد فرمودند: «همانا زنا زاده پسر زنا زاده مرا ميان دو امر مخير ساختهكشته شدن با شمشير يا پذيرش ذلت. چه دور است ذلت از ما، كه خدا و رسولش و مؤمنينذلت را براي من نميپسندند بلكه پدران و مادراني كه در دامن پاكشان مرا پرورشدادهاند و مردان غيور و با حميّت و انسانهايي كه امتناع ميورزند از اين كه طاعتانسانهاي پست را بر كشته شدن ترجيح دهند».
اين عزت نفس حسين است كه نميگذارد تسليم مردمي پست و فرومايه همچونابن زياد دست نشانده بني اميه بشود تا هر گونه بي احترامي را دربارهاش انجام دهند،چون كوه در برابر سپاه كوفه ميايستد و بدون هيچ دغدغه و هراسي از گرگان بني اميه،درس زندگي با عزت را به جهانيان ميآموزد.
آنچه گفته شد از مهمترين عناصر شخصيتي بود كه امام حسين(ع) بيشترينبهره را از هر يك برده است، لذا او شخصيتي است برتر از ديگر شخصيتها، و اگربخواهيم شخصيت او را با ديگران مقايسه كنيم، جوابي جز اين ضربالمثل عربينخواهيم داشت:
«اريه السها و يريني القمر» يعني من ستارة سها را به او نشان ميدهم و او ماه رابا همه وضوحش به من نشان ميدهد.
او به دنيا با چشمي ديگر و از زاويهاي ديگر نگريست و در نتيجه آن را چنان كهحقيقتش بود ديد، نه كمترين تمايلي به دنيا در او پيدا شد و نه كوچكترين چشم داشتيبدان در وجودش پيدا گرديد.
امام حسين(ع) در اين دانشگاه درسي به ما ميدهد. كه نمونه درخشاني از رهبرمبارزي را به ما نشان ميدهد كه چون پا به ميدان حق و باطل ميگذاشت جز با پيروزگردانيدن حق يا فداشدن در راه آن از ميدان برنميگشت. اگر چه پيروزي حق حتمي استو اگر چه باطل را براي چند روز صولتي و اهل باطل را دولتي باشد، ليكن پايدار نيست.