العالم-ایران
پایگاه خبری الف در یادداشتی به قلم مهرداد سیفعلی نوشت: برای این سوال کافیست نگاهی گذرا به جنگ جهانی دوم داشته باشیم. در جنگی که تمام زیرساخت های کشورهای توسعه یافته دنیا نابود شد و آمریکا به واسطه هزاران کیلومتر دوری از محل جنگ، با حداقل خسارت توانست تا زمان مدیدی در حدود 60 درصد تولید ناخالص ملی دنیا را به خود اختصاص دهد و در ادامه اقتصاد آمریکا در دهه های اخیر هر سال کوچکتر شده است و کشورهایی مانند چین و اتحادیه هایی مانند اروپا در کوچک شدن این اقتصاد نقش بسزایی داشته اند. روحیه جنگی که با جرج بوش کوچک و جمهور خواهان اطرافش شروع شد و گویا در حال حاضر ترامپ تمایل شدیدی به دنبال کردن آن دارد.
با توضیحات کوتاهی که داده شد و صحبتهای انتخاباتی ترامپ، به نظر می رسد ترامپ به دنیا نه به چشم رقیب که به چشم دشمن نگاه می کند و بازی رسانه ای و توئیتری با ایران سرپوشی بر روی تفکرات و اهداف اصلی ترامپ می باشد. لذا باید استراتژی ترامپ را در چند زاویه مختلف بررسی نمود:
روسیه
روسیه از دید ترامپ به واسطه اقتصاد کوچکش نه تنها خطرناک نمی باشد، بلکه ایجاد نزاع های بین المللی نیز برای روسیه به واسطه عرضه اندام نظامی بدون آنکه اقتصادش به چشم بیاید، می تواند جذاب باشد. لذا رفاقت با پوتین، شرکت های ترامپ و یا حتی اطلاع سیستم جاسوسی روسیه از گاف های ترامپ در این میان به نظر گمراه کننده هدف اصلی ترامپ می تواند باشد. در دنیای سیاست خیلی ساده لوحانه است که دم از رفاقت بزنیم و یا تصور کنیم ترامپ از رو شدن گاف های جنسیش واهمه دارد. روسیه پشت گوش اتحادیه اروپا به عنوان یکی از رقبای اصلی آمریکا ایستاده است و به نظر میرسد روسیه نیز در کنار ترامپ تمایل شدیدی به فرو ریختن دیوار اتحادیه اروپا و خرد کردن آن دارد. نزدیک شدن روسیه به آمریکا نیز می تواند روسیه را از چین که یکی از رقبای اصلی آمریکا می باشد، دور کند. به نظر میرسد نزاع های نظامی در حال حاضر برای روسیه نیز می تواند بسیار سودمند باشد و اگر نگاهی به مداخله های نظامی روسیه در اکراین و سوریه کنیم، شریک شدن با ترامپ و رفتن به سمت یک رویارویی نظامی می تواند انگیزه بسیاری در پوتین ایجاد کند.
اتحادیه اروپا
با خروج انگلیس از اتحادیه اروپا بخش اعظم دیوار شمالی این اتحادیه فرو ریخت و تمایل ترامپ و تندروهای نئونازی جمهوری خواه به فرو ریختن کامل این اتحادیه در راستای حذف یکی از رقبای اصلی اقتصادی آمریکا کاملا مشهود است. تمایلی که شاید در سایر روسای جمهوری آمریکا نیز بوده است اما واهمه از عواقب آن، نگذاشته است به چشم بیاید. قطعا ترامپ می داند که کشورهای در هم گسیخته اروپایی راحت تر له می شوند تا یک غول بزرگ به نام اتحادیه اروپا و ترامپ ابایی از انتقاد از این اتحادیه ندارد. برای شکستن غول اتحادیه اروپا، استفاده از نیروهای تندرو راستگرای اروپایی و روسیه می تواند ساده ترین راهکارهای موجود در حال حاضر باشد و شاید یک جنگ جهانی که ترامپ از ارتش آمریکا خواسته برای آن آماده باشد، در از بین رفتن این اتحاد بسیار موثر واقع بیفتد.
چین
مهمترین رقیب آمریکا که با نیروی کار ارزان قیمت نه تنها در حال بلعیدن اقتصاد آمریکا می باشد که آنقدر جاذبه دارد که شرکت های بزرگ آمریکایی را نیز جذب خود کند و شاید اگر بر همین منوال ادامه پیدا کند با خرید سهام این شرکتها، نه تنها محل آنها در چین قرار بگیرد، بلکه تنها از آمریکایی بودن آنها فقط یک برند خشک و خالی بر جای بماند. آمریکای ترامپ تمایل شدیدی به درگیر کردن چین با ژاپن و کره جنوبی دارد و برای این کار حتی ممکن است به هسته ای شدن این کشورها نیز کمک نماید. گویا قرار است در جنگ جهانی جدید، آمریکا، روسیه و ژاپن و کره جنوبی در یک راستا و اتحادیه اروپا و نه فقط آلمان به همراه چین برای نابود شدن در یک راستا قرار بگیرند و با نابود شدن زیر ساخت همه این کشورها منهای آمریکا، باز اقتصاد آمریکا به یکه تاز دنیا تبدیل شود. در این میان استفاده از هند به عنوان یک رقیب مشابه برای آزار دادن چین می تواند یکی از انتخاب های ترامپ برای خرد کردن اقتصاد چین باشد.
کشورهای عربی
هر جنگی هزینه دارد و گویا ترامپ به کشورهای عربی به عنوان بانک های خصوصی آمریکا نگاه می کند و قرار است همانطور که ترامپ در تبلیغاتش اذعان کرد، عربستان و سایر کشورهای عربی مالیات حمایت از آمریکا را پرداخت کنند. پادشاهان عربی می دانند که روزگار خوش آن ها به سر رسیده است و شاید آن ها دهه بعدی میلادی را به چشم نبینند و ترامپ و تیمش کاملا به این موضوع واقفند. با نگاهی به مواضع این کشورها، خیلی سخت نیست که متوجه شویم که این کشورها به ترامپ به عنوان آخرین فرصت نگاه می کنند و در توافق با ترامپ به هر حرکت انتهاری نیز دست خواهند زد.
اسرائیل
تمام اهمیت اسرائیل به خاورمیانه بوده و اهمیت خاورمیانه به نفت. هرچقدر نفت ارزشش را در معادلات سیاسی جهان از دست میدهد، به همان اندازه خاورمیانه اهمیتش را از دست داده و دقیقا به همان نسبت اسرائیل است که اهمیتش را به عنوان ژاندارم منطقه ای غرب از دست می دهد. اگر نگاهی به نامهربانی های غرب با اسرائیل در سال های اخیر بیندازیم اهمیت این موضوع بیشتر به چشم می آید. مهمترین موضعی که در اینجا هست این است که نتنیاهو هم کاملا به این موضوع واقف بوده و هیاهوی بیش از حد او، به نظر میرسد برای منحرف کردن افکار عمومی از کاهش اعتبار اسرائیل در مجامع جهانی می باشد. لذا اسرائیل نیز چاره ای جز اینکه بر روی میز قمار ترامپ بنشیند ندارد، هر چند می داند اگر زیر میز بازی زده شود، ممکن است اسرائیل برای همیشه نابود شود.
با تمام این تفاسیر اسرائیل نتانیاهو گویا قرار است نقش شیپورچی ترامپ را بازی کرده و با جار و جنجالی که به راه میاندازد، فرصت کافی را در اختیار ترامپ قرار داده تا بتواند زمینه چینی های لازم برای اهدافش را انجام دهد. اگر چه در این میان نباید از نقش مخرب و شبه اسرائیلی ترکیه اردوغان غافل بود.
ایران
نوشتن در این مورد و درباره ایران کمی سخت و برایم دلهره آور می باشد. ایران بدون اینکه کوچکترین نقشی در برنامه ها و اهداف ترامپ داشته باشد، اما به نظر می رسد قرار است استارت برنامه های ترامپ از ایران شروع شود. همانطور که جنگ جهانی اول به یک دلیل واهی و کشته شدن ولیعهد اتریش به دست یک صربستانی اتفاق افتاد، گویا در معادلات ترامپ، قرار است ایران کلید معمای نهایی ترامپ باشد. به چند دلیل، اول اینکه درگیر شدن با ترامپ می تواند تمام دلارهای نفتی کشورهای حوزه خلیج فارس را به سمت آمریکا سرازیر کند که قسمت اول برنامه ترامپ می باشد.
حال چه باید کرد:
ایران
به نظر می رسد در حال حاضر میزان تمرکزی که ترامپ بر روی ما کرده است ده ها برابر بیشتر از سال های پیشین انقلاب باشد و به سلامت عبور کردن از دوره چهار ساله ترامپ که اگر نتواند درگیر جنگی شود، قطعا در دور دوم موفق نخواهد بود، بسیار اهمیت دارد. در یک نگاه کلی از دید ترامپ، کشوری که بیشترین پتانسیل درگیری با آمریکا را دارد و می تواند ترامپ را به اهدافش نزدیکتر کند، ایران است و از بابت برجام که احتمال درگیری میان ایران و آمریکا را به حداقل رساند به شدت متنفر است.
به همین جهت با تمام وجود در حال ایجاد زمینه برای وقوع درگیری با ایران می باشد. لذا در حال حاضر عدم درگیری با ترامپ و کشورهای عربی می تواند زمینه ساز شکست تمام تئوریهای ترامپ و خناث عربی باشد. لذا همانند تعبیر مقام معظم رهبری در مورد سازش قهرمانانه، در حال حاضر دوری گزینی قهرمانانه از درگیری با آمریکا و کشورهای عربی، می تواند استراتژی بسیار مناسبی برای چهار ساله ترامپ باشد. در این چهار سال بسیار باید مراقب حرکات خود باشیم که قطعا با توجه به دیپلماسی وزین جمهوری اسلامی دور از دسترس نیست.
آمریکا
آمریکا یک کشور چند صدایی بوده که می توان با استفاده از دیپلمات های کارکشته کشور که در حال حاضر جز دستگاه دیپلماسی کشور نمی باشند و با تبلیغات و هیاهوی وسیع، کار را برای ترامپ و گروهش سخت کرد. فراموش نباید کرد که ترامپ یک فرد کاملا آلمانی می باشد که روحیه نازیسمی او کاملا مشهود است و تبلیغات بر روی نژاد او نه از طرف ما که در داخل آمریکا، می تواند برای خیلی ها سوال برانگیز باشد. فراموش نکنیم حکمی که قاضی فدرال در مورد لغو فرمان ترامپ داد در موارد دیگر نیز با ایجاد استدلال های حقوقی و نشان دادن حقانیت می تواند اتفاق بیفتد.
روسیه
روسیه پوتین تمایل زیادی به ترامپ دارد، اما آمریکا و ترامپ ممکن است تنها چهار سال در کنار هم باشند و هم آغوشی ترامپ و پوتین در حال حاضر می تواند با ایجاد تنفری که خلق می کند در آمریکای پساترامپ برای روسیه مشکلات زیادی ایجاد کند و یادآوری آمریکای پساترامپ به روسیه شاید بتواند تا حدودی ترمز پوتین در دنباله روی ترامپ را بکشد. قطعا دنیای پسا ترامپ اگر درست ترسیم شود، خیلی ها را از همکاری با ترامپ باز خواهد داشت.
اتحادیه اروپا و چین
به نظر می رسد دستگاه دیپلماسی کشور باید فعالترین سال های خود پس از انقلاب را تجربه کند و نیاز به تقویت قابل توجهی دارد و از تخریب آن کاملا باید دست برداشت. اتحادیه اروپا و چین تا حدود زیادی به خطر ترامپ واقف هستند اما می توان با ترسیم تئوری های خطرناکی که ممکن است ترامپ پیگیر آن باشد، زنگ خطر را برای آن ها به صدا درآورد و با توانی که قطعا آن ها در سنگ انداختن بر سر راه ترامپ دارد، می تواند کمک شایانی برای ما باشد.
کشورهای عربی
به نظر می رسد، آنها مهمترین چالش ما در این راه در چهار سال آینده خواهند بود و اگر چه آن ها نیز دلهره خود را از ترامپ دارند و قطعا پیام های محرمانه ای که از طرف ترامپ به سمت آن ها روانه شده است چالش برانگیز بوده است و باز اگرچه در شرایطی که آن ها در شرایط امید حداقلی به بقای خود به سر می برند و صحبت از همکاری با آنها سخت است، اما به نظر می رسد باز دستگاه دیپلماسی کشور باید حداکثر توان خود را برای تعامل به این کشورها به کار ببرد.