العالم ـ ایران ـ ورزشی
مرگ ناگهانی سیامند رحمان، اسطوره وزنهبرداری معلولان دنیا، هنوز هم برای خیلیها غیرقابلباور است. هضم این موضوع آنقدر سخت است که همه به دنبال این هستند که او روزهای آخر عمرش را چطور سپری میکرده که به چنین سرنوشتی دچار شده است. حسین توکلی، قهرمان وزنهبرداری المپیک ۲۰۰۰ سیدنی، یکی از افراد نزدیک به سیامند بود که این اواخر از اوضاع جسمی او اطلاع دقیقی داشت. توکلی برای زمان کوتاهی سرمربیگری تیم ملی وزنهبرداری معلولان را برعهده داشت و همراه این تیم به رقابتهای قهرمانی جهان ۲۰۱۹ قزاقستان رفت.
گفتوگوی شرق را با این پیشکسوت وزنهبرداری ایران بخوانید:
آقای توکلی شما در مقطع کوتاهی سرمربی تیم ملی وزنهبرداری معلولان بودید. پیش آمده بود در این مدت حس کنید سیامند دچار مشکل قلبی است؟
نه، من در طول این مدتی که سرمربی تیم ملی بودم، ندیدم که نتیجه چکاپهایش نشان بدهد که او با مشکل قلبی مواجه است. مشکل اصلی سیامند اضافهوزن بالای او بود. قرار بود بعد از پارالمپیک ۲۰۱۶ ریودوژانیرو، سیامند وزنش را کم کند. ما به او گفته بودیم که او با ۵۰ کیلو پایینتر هم میتواند رکوردهایش را تکرار کند و قهرمان جهان و المپیک باشد، ولی به هر شکل روی اصولی پایبند بود و این کار را نکرد. شرایط سیامند واقعا سخت بود. من معتقدم که باید نظارت بیشتری روی او صورت میگرفت. من هم خودم ورزشکار بودم. ۱۰ بار دکتر رفتم و قلبم را معاینه کردم و در آخر میگفتند سالمی. میخواهم بگویم که تنها معاینات دورهای برای ورزشکاری که در این شرایط است و در سطح حرفهای فعالیت میکند، کافی نیست، آن هم چنین ورزشکاری که معلول است و خاص. شرایط آنها با افراد سالم متفاوت است. همه ورزشکاران تنبلی میکنند و از سختیهای ورزش حرفهای فرار میکنند. سیامند را باید طوری مدیریت میکردند که مجاب شود وزن خودش را پایین بیاورد. همین اضافهوزن او باعث شد که به قلبش فشار بیاید و در نهایت او را از دست بدهیم.
شما که خودتان وزنهبردار بودید و به خوبی با شرایط این ورزش سنگین آشنا بودید، این نکات را به مسئولان فدراسیون جانبازان و معلولین یا پارالمپیک گفته بودید؟
بله گفتم. من چندمرتبه در جلسات و نشستهای فنیای که با آقای خسرویوفا، رئیس کمیته پارالمپیک و بابک محمدی، رئیس وقت انجمن وزنهبرداری معلولان و جانبازان داشتم، صراحتا اعلام کردم که اصلا با نحوه و سبک تمرینی وزنهبرداران معلول و جانباز موافق نیستم. اصلا به طرز کهنه و منسوخشدهای داشتند تمرین میکردند. این بچهها صبح تا ظهر میخوابیدند. فقط عصرها تمرین میکردند و بعد هم که شب میشد باز میخوابیدند. من به آنها گفتم که باید تمرینات هوازی را در دستور کارشان قرار دهند.
من همین موضوع را به مسئولان مربوطه هم گفتم. گفتم کسانی مثل سیامند رحمان که وزن سنگینی دارند، تحرکشان خیلی کم است و همین کمتحرکی باعث میشود آنها در درازمدت از نظر قلبی و عروقی با مشکلات جدی مواجه شوند. روزهای اولی که این بچهها با من تمرینات هوازی کار میکردند سه دقیقه هم نمیتوانستند دوام بیاورند، این در حالی بود که نزدیک مسابقه جهانی قزاقستان (مردادماه گذشته) این زمان را به ۲۰ تا ۲۵ دقیقه رساندند.
اینکه ما الان بیاییم دنبال مقصر بگردیم دردی را دوا نمیکند و سیامند را هم برای ما زنده نمیکند. حرف من این است که باید یکسری چیزها را تغییر داد. موضوع این است که ما باید در فضای علمی و روز دنیا کار کنیم. من خیلی دلم میخواست شرایط این تیم را سروسامان بدهم، اما خب متأسفانه دوستان نخواستند و همکاریمان کوتاهمدت بود.
وزن سیامند این اواخر چقدر شده بود؟
دقیق نمیدانم، اما بالای ۲۰۰ کیلو بود. برای مسابقات جهانی قزاقستان وقتی او روی باسکول رفت، باسکول خطا داد و وزن او را ثبت نکرد. باسکولها وزن بالای ۲۰۰ کیلو را نشان نمیدهند.
با این شرایط که میگویید، او این اواخر زندگی خیلی سختی را سپری میکرده؟
بله من هم بهخاطر همین میگویم که مسئولان باید بیشتر از اینها به او توجه میکردند. باید او را تحت فشار میگذاشتند تا وزنش را کم کند. اینکه بیاییم امکانات تمرینی و حقوق سر موقع را برای ورزشکار مهیا کنیم ورزش حرفهای نمیشود. این دوستی نیست، این به نظر من دشمنی است. من چندبار به اتاق او رفتم و دیدم خواب است. طوری نفس میکشید که هر کس دیگری غیر از من مربی صدای نفسهای او را میشنید، میفهمید این بچه مشکل دارد. سیامند بیشتر اوقات در شهر خودش به تنهایی تمرین میکرد. او زمانی که وزنهزدن را شروع کرد ۱۴۰ کیلو داشت و ۲۴۰ کیلو را میزد، اما الان به بالای ۲۰۰ رسیده بود.
همه از مرام و معرفت سیامند بهعنوان یک ورزشکار واقعی خیلی میگویند. قطعا شما هم خاطرههای خوبی با او دارید.
سیامند ستارهای بود که بعید میدانم نظیرش را دیگر در ورزش داشته باشیم. یادم میآید وقتی به قزاقستان میرفتیم برای سیامند بلیت بیزنس کلاس گرفته بودند و او باید در فرودگاه هم در قسمت جایگاه ویژه مسافران مینشست، اما آنقدر متواضع و فروتن بود که همراه ما و بقیه بچههای تیم روی همین صندلیهای معمولی فرودگاه نشست و حتی روی زمین دراز کشید و خوابید. روزگار کوتاه، ولی قشنگی با هم داشتیم. خیلی مفت او را از دست دادیم؛ کسی که میتوانستیم حالاحالاها از او بهره ببریم. امیدوارم این اتفاقات باعث شود تا به دیگر سرمایههای ورزش کشورمان اهمیت بدهیم و آنها را حفظ کنیم.