العالم - در گوشی
" تلاش می کنیم روابطمان را با اسرائیل در همه ابعاد و سطوح توسعه دهیم به نحوی که به همکاری گسترده امنیتی و نظامی بین دو طرف منجر شود". "ما نیاز شدیدی به گسترش همکاری داریم. ما و امارات با اسرائیل همکاری نظامی می کنیم. ما همکاری های واقعی و صادقانه ای با آنها داریم". "همکاری های امنیتی در خاورمیانه برای حفظ امنیت منطقه ای و ملی لازم است". همه اینها بخشی از اظهارات عبد اللطیف الزیانی، وزیر خارجه بحرین است. او بعد از آنکه دروازه های بحرین را به روی متجاوزان و نظامیان سعودی و اماراتی باز کرد اکنون می خواهد همین کار را با "اسرائیل" تکرار کند.
تعاملات افسارگسیخته رژیم آل خلیفه در برقراری رابطه و همکاری با رژیم صهیونیستی، حیرت کارشناسان و تحلیلگرانی را که درک درستی از ماهیت واقعی این رژیم و نوع روابطش با ملت بحرین ندارند، برانگیخته است. رژیم آل خلیفه، در تعاملات خود با رژیم صهیونیستی، از حد عادی سازی روابط و تشکیل ائتلاف های استراتژیک نظامی و امنیتی با این رژیم فراتر رفته و مثل آل سعود و آل زاید، کار را به سپردن زمام امور کشور خود به نتانیاهو و اشکنازی و کوهن کشانده است.
قبل از بررسی عوامل واقعی انحراف رژیم آل خلیفه بهتر است اندکی در مواضع جنجالی زاید بن راشد الزیانی، وزیر صنعت و تجارت و گردشگری بحرین تأمل کنیم؛ وی با وقاحت هر چه تمامتر – که حتی مقامات کشورهای غربی را که 70 سال گذشته از هیچ کمکی به رژیم صهیونیستی فروگزار نکرده بودند، انگشت به دهان گذاشته - گفته بود که بحرین مانع ورود تولیدات شهرک هایی که در خاک فلسطین ساخته شده اند نمی شود و آنها را به عنوان تولیدات "اسرائیل" به رسمیت می شناسد.
کالاها و تولیداتی که الزیانی به آنها اشاره کرده است، کالاهایی هستند که اغلب کشورها به جز کشورهای منحرف، حاضر به وارد کردن آنها نیستند. وارد کردن این کالاها بدان معناست که کشور واردکننده، چنبره و دست اندازی رژیم صهیونیستی بر کرانه باختری را به رسمیت شناخته است. حال آنکه اغلب کشورها، این بخش از فلسطین را اشغال شده می دانند و معتقدند کالاها و محصولاتی که در این قسمت از خاک فلسین تولید می شوند، از ملت فلسطین به سرقت رفته است.
اگر آل خلیفه واقعا نگران امنیت ملی بحرین بود، هرگز خود را به دامان رژیم صهیونیستی که کاری جز سرقت و اشغال و تجاوز و قتل در کشورهای عرب و مسلمان ندارد، نمی انداخت. بلکه با کشورهای بزرگی مثل مصر، ائتلاف نظامی، امنیتی و اقتصادی ایجاد می کرد. اما این رژیم در واقع به دنبال تأمین امنیت ملی بحرین نیست بلکه فقط می خواهد امنیت خود را به عنوان رژیمی غیر قانونی که توسط استعمار انگلیس و سپس آمریکا بر ملت مظلوم بحرین تحمیل شده است، تأمین کند.
از آنجا که آل خلیفه هیچ ریشه و اصالتی در بحرین ندارند و هیچ پیوند تاریخی و اجتماعی بین آنها با ملت بحرین وجود ندارد، روابط خود را با ملت بحرین بر اساس زور و ستم و تبعیض بنا کرده اند و همین امر تا به امروز مشروعیت آنها را زیر سئوال برده است.
همین بحران مشروعیت و عدم پذیرش این رژیم از سوی مردم، آل خلیفه را بر آن داشته است تا دروازه های کشور را به روز متجاوزان سعودی و اماراتی و بعد از آنها به روی رژیم صهیونیستی باز کند تا نگهبان این رژیم در مقابل مردم باشند. وجود انبوه پایگاه های نظامی آمریکا و حمایت های غرب برای اینکه این رژیم احساس امنیت کند، کافی نبود؛ همان امنتیی که این رژیم به زور مداخله نظامی متجاوزان واشغالگران از ملت خود گرفت.
اینها علل اساسی وواقعی انحراف آل خلیفه و سرسپردگی آنها در مقابل صهیونیستهاست. وقتی که رژیمی در سرزمینی ریشه ندارد و از پایگاه مردمی بی بهره است ناچار است برای حفظ بقای خود به هر چیزی متوسل شود؛ از جمله وارد کردن مزدور و اعطای تابعیت به آنها و متوسل شدن به ارتش های متجاوز و گروه های مسلح است. این رژیم فراموش کرده است تا وقتی که پایگاه مردمی ندارد، نمی تواند با این ترفندها برای خود امنیت و مشروعیت بخرد.