العالم - لبنان
به گزارش نشریه الاخبار، شیخ «ماهر حمود» امام جمعه مسجد قدس شهر صیدای لبنان، رییس اتحادیه جهانی علمای مقاومت لبنان و دبیرکل جنبش توحید اسلامی لبنان، متن خطبه نماز جمعهای را که دیروز به دلیل مشکل سلامتی ایراد نکرده بود، منتشر کرد و در آن چندین پرسش اساسی خطاب به «نواف سلام» نخست وزیر جدید لبنان مطرح کرد که بدین شرح است:
پرسش اول: آیا جناب نخست وزیر متوجه شده است که قضیه تحصیلات و کسب فرهنگ و تجربه بالا در خارج از لبنان امری کاملا متفاوت با مقوله «رویه تعامل سیاسی با رهبران فرقهها و سران قبایل لبنان به ویژه در این وضعیت پیچیده لبنان» است و این دو مطلب با هم کاملا فرق دارند؟
تا آنجا که ما میدانیم معمولا هر فارغ التحصیل دانشگاهی به دانش خود افتخار و نسبت به دیگران احساس برتری می کند اما بعدها خیلی زود در مییابد که دانش او هرچقدر زیاد باشد به تنهایی کافی نیست و به کسب تجربه عملی و ممارست برای تعامل با دیگران، نیاز فراوان دارد چراکه مقولهای کاملا متفاوت از علم و دانش صرفا مندرج در کتابهاست و تا در کنار دانش قرار نگیرد، دانش به تنهایی کامل نمیشود.
لذا اعلام میکنیم ما مدارج تحصیلی رئیس جمهور و تجربیاتی که در زمینههای دانشگاهی، سیاسی، دیپلماتیک و حقوق بین الملل کسب کرده است، را ارج مینهیم و همچنین از کتابها و تحقیقاتی که او درباره «توافق طائف» و پیامدهای آن و نیز در مورد ساختار لبنان نوشته است، قدردانی میکنیم.
اما میخواهیم وی به ما بگوید: «آیا ورود به عرصه سیاسی در لبنان دقیقا همان چیزی است که در نیویورک، لاهه و جاهای دیگر تجربه کرده است؟ یا در کتابها و تحقیقات نوشته است؟»
در اینجا این سؤال تاریخی نیز مطرح است که برای مثال، فواد شهاب (سومین) رئیس جمهور لبنان می خواست از تعامل با طبقه سیاسی که او آنها را «أَكَله الجبنه» (پنیرخواران به معنای طیفی که مجانی با حکومت و اداره وطنشان همراهی نمیکنند) مینامید، صرف نظر کند اما در آخر او ناگزیر و مجبور شد با این طبقه تعامل کند زیرا متوجه شد که اوضاع واقعی در لبنان این تعامل را به او تحمیل خواهد کرد؛ نخست وزیر معرفی شده از سوی عون رئیس جمهور لبنان برای تشکیل کابینه، نیز واقعیت لبنان را خواهد پذیرفت؟ یا میتواند به تنهایی از شتاب داخلی و خارجی برای برسرکارآمدن خود و همچنین عون رئیس جمهور، برای غلبه بر موانع داخلی استفاده کند؟ الله اعلم.
پرسش دوم: آیا نخست وزیر منتخب واقعاً معتقد است آنچه که انقلاب 26 اکتبر (مجموعه ای از اعتراضات مدنی که به خاطر مالیات بنزین آغاز شد و به بحران سیاسی و استعفای سعد حریری، نخست وزیر لبنان، منجر شد)، تنها یک انقلاب بود؟ یا این که توسط مأموران و با دخالتهای خارجی صورت گرفت که افراد خاصی آن را اجرا کرده، شعارهایی از پیش تعیینشده سر دهند تا لبنانیها را به این باور برسانند که در آستانه یک دوره جدید اصلاحات هستند و مشکل فقط فساد داخلی بود. این وقایع بخشی از «توطئه خارجی» برای ممانعت از رسیدن منابع خارجی به لبنان، بود؛ چنانچه «مارک پمپئو» وزیر امور خارجه ایالات متحده در آن زمان، اعلام کرد:«لبنانیها باید گرسنه بمانند تا حزب الله را از صفوف خود بیرون کنند.» اظهارات آمریکایی مشابه این گفته بسیار زیاد است و گزارشهای متعددی در این باره به مراجع سیاسی، مذهبی و ... رسیده است.
پرسش سوم: وقایع اکتبر 2019 انتخاباتی را رقم زد که پای «تغییردهندگان» (مجریان اصلاحات) را به بیروت و برخی مناطق باز کرد؛ آیا آنها بدون دخالت عربستان پیروز میشدند؟ جنبش «المستقبل» (آینده) از معادله حذف و با تصمیمی کاملاً خارجی از شرکت در انتخابات منع شد و تمام یا اکثر کرسیهای آن توسط این «تغییر دهندگان» اشغال شد. حال با صرف نظر از دیدگاه ما در مورد مواضع و عملکرد جنبش آینده، آیا به نظر جناب نواف (نخست وزیر منتخب)، خالی شدن این کرسیها با دستوراتی از خارج تحمیل شد؟
پرسش چهارم: از کابینه نواف سلام شنیدیم که آمریکا، انگلیس، ژاپن و اوکراین تنها کشورهایی هستند که به لبنان برای ریاست دیوان بینالمللی دادگستری رای ندادهاند و این رویداد اتهام فرمانبرداری از آمریکا را نفی میکند. آیا سلام همانطور که در زمان مطرح شدن نامش به عنوان کاندیدای نخست وزیری گفته شد، میتواند به دخالت آمریکا در جایی که نباید، پایان دهد؟ آیا او میتواند بین نیاز به آمریکا و جلوگیری از عبور واشنگتن از مرزهای قابل قبول مداخله، حد وسطی بیابد؟
پرسش پنجم: نخست وزیر منتخب خود را سکولار یا فردی نزدیک به سکولارها نسبت به دیگران، معرفی کرده است اما وی قرار است به عنوان نماینده اهل سنت مجری قانون باشد. چگونه می خواهد بین این دو موضوع تعادل برقرار کند؟ آیا مسائل تاریخی مانند ازدواج مدنی و حقوق همجنسگرایان را مطرح خواهد کرد؟
پرسش ششم: جایگاه او به عنوان رئیس دیوان بین المللی دادگستری در لاهه به ویژه زماني كه از «اسرائيل» خواست تا تجاوزگری را متوقف كند، متمايز بود، اما او به دنبال تعادل بود و خواستار آزادی «زندانیان یا گروگانها» (اسیران اسراییلی) در غزه بدون قید و شرط شد، بدون اینکه در مورد اسیران فلسطینی در زندانهای اسرائیل که از بازداشتهای اداری خودسرانه رنج میبرند و موارد دیگر صحبت کند، آیا کاملاً متقاعد شده است که این دو موضوع موازی هستند؟ موقعیت او در لاهه، علاوه بر تجربه مستقیم برخورد با جناح چپ لبنان و مقاومت فلسطین در دهه هفتاد، متمایز است، اما آیا این مرحله صرفاً یک هوس جوانی محسوب میشود یا یک الزام اخلاقی است که با تغییر شرایط تغییر نمیکند؟
پرسش هفتم و آخر و شاید مهمترین آنها: قطعنامه 1701 چگونه تفسیر می شود؟ آیا تنها به جنوب لیتانی مربوط میشود یا کل لبنان؟ آیا سازوکاری وجود دارد که ارتش و نیروهای امنیتی لبنان را به اجرای این تصمیم و برخی مفاد ظاهرا غیرقابل اجرای آن، در مقابل آنچه میتواند از کاربرد تحت اللفظی متن تقسیمات داخلی حاصل شود، قادر سازد؟
گفتنی است که قطعنامه 1701 برای پایان دادن به جنگ 34 روزه بین اسرائیل و لبنان در سال 2006 به تصویب رسید و برای نزدیک به دو دهه آرامش نسبی را در این منطقه حفظ کرده بود. این وضعیت تا روز پس از حمله حماس در 7 اکتبر سال گذشته به اسرائیل ادامه داشت، زمانی که حزبالله به نشانه همبستگی با حماس به بخش هایی از فلسطین اشغالی حمله کرد. حملاتی که تا پیش از آتش بس کنونی ادامه داشت.
در قطعنامه 1701 تصریح شده است که اسرائیل باید تمامی نیروهای خود را از جنوب لبنان خارج کند و تنها گروه های مسلح حاضر در جنوب رودخانه لیتانی باید ارتش لبنان و نیروهای حافظ صلح سازمان ملل باشند.