العالم - لبنان
به گزارش العالم، فاطمه بسام قرار بود در 23 سپتامبر به کار متداول خبرنگاری خود به صورت میدانی بپردازد، اما ناگهان همه چیز تغییر کرد؛ در آن زمان، صور و مناطق اطرافش در اولین روز جنگ سپتامبر هدف بیشترین حملات هوایی قرار گرفت.
بسام درباره آخرین باری که به صور آمد، گفت: «پس از آتشبس برای اولین بار وارد صور شدم. از تشدید تحرکات نظامی خبر داشتیم، اما هرگز به ذهنمان خطور نمیکرد که چنین حمله خشونتآمیزی اتفاق بیفتد.
در ابتدای ورودمان در کورنیش توقف کردیم. جلیقههای مخصوص خبرنگاری پوشیدیم. اولین بار بود که چنین لباسی پوشیدم. برای اولین بار در عمرم خبرنگار جنگ شدم. من در جنگ قبلی در سال 2006، دختربچهای 10 ساله بودم.»
کوچ اجباری مردم لبنان در زیر بمباران رژیم صهیونیستی از صور و بنت جبیل به مقصد بیروت
با توجه به خروج همزمان شهروندان از روستاهای صور و بنت جبیل به سمت بیروت که منجر به ترافیک شده بود، عبور از صور در بحبوحه بمباران جنگندههای اسرائیلی بیش از شانزده ساعت به طول انجامید.
بسام روزنامهنگار میدانی افزود: «آن روز، احساسات متعدد و متفاوت را تجربه کردم چون معتقدم وقتی خبرنگار میدانی در یک مکان خاص هستید، باید هر آنچه را که اتفاق میافتد، گزارش دهید. بنابراین شما باید شجاع تر از دیگران باشید، زیرا اگر بترسید نمیتوانید کار خود را انجام دهید.»
وی افزود: «در آن زمان بیش از هر زمان دیگری به مرگ نزدیک شدم. هر لحظه احساس میکردم، ممکن است الآن بمیرم. جنگندهها میآمدند و به همه جا حمله میکردند.»
ما تا حدودی توانستیم از مکانهایی مانند بزبقين، بشعيتيه، القليلة، المنصوره، الناقوره که مورد حمله قرار گرفتند، فیلم مستند تهیه کنیم و حملات را به تصویر بکشیم.
شهید گروهبان علی صفی الدین
فاطمه بسام، با اشاره به تصویر همسر شهیدش «علی صفی الدین» خاطرنشان کرد: «نزدیک ساعت چهار اسرائیلیها حمله کردند و علی بیدار شد. اکنون برای زیارت علی به مزار شهدا میرویم. همه چیز تغییر کرده، هیچ چیز ثابت نمانده است. حدود یک ماه پیش در آنجا دفن شد و اکنون بازگشتهایم تا خانه خود را از نو بسازیم.»
وی گفت: «همان روز بیست و سوم سپتامبر، من و همسرم علی روی پشت بام بودیم و نگاه میکردیم. ابتدا فکر میکردیم اوضاع طبیعی است اما به دلیل شدت حملات به سرعت از پشت بام پایین آمدیم. بچه ها را به داخل بردیم و به سمت بیروت حرکت کردیم. تا ساعت 11 یا 12 شب طول کشید. خیلی شلوغ بود، بچهها توی ماشین خوابیدند.»
مثل یک رویا و کابوس وحشتناک بود، هیچ کس به این که چیزی با خود بردارد، فکر نمیکرد. حتی آب برنداشتیم. ما نمیدانستیم به کجا میرویم و بیخبر از سرنوشت و مقصدمان، حرکت میکردیم.»

فاطمه بسام روزنامه نگار ادامه داد: «رفتن خطرناک بود اما از ترس این که در شرایطی وحشتناک گیر بیفتیم و خطری برای ما وجود داشت، انتخاب بین ماندن در تیر یا رفتن نامشخص بود؛ بزرگترین ترس من این بود راهها بسته شود و نتوانیم آنجا را ترک کنیم، احتمال هدف قرار گرفتن در مسیر هم زیاد بود اما ما تصمیم به رفتن گرفتیم.»
وی افزود: «تصاویر ما لحظههایی را به تصویر کشید که شهر صور به طور ناگهانی و بدون هشدار قبلی هدف موشک قرار میگرفت؛ پنج موشک در نزدیکی استراحتگاه صور سقوط کرد.»
بسام توضیح داد: «حرکت در جاده به طور کامل متوقف شد. در آن لحظه ما دیگر از جاده و آنچه در مقابل و پشت سرمان می گذشت خبر نداشتیم. نمیدانستیم آیا نظامیان اشغالگر آن قسمت از جاده که جلوی ما بود را هدف قرار دادهاند؟»
وی ادامه داد: «از ترس گرفتار شدن مانند جنگ ژوئیه، گریه کردم. اوضاع بسیار ترسناک بود، به خصوص زمانی که منطقه «غازیه» هدف قرار گرفت. در حالی که ماشینها در وسط جاده گیر افتاده بودند، هر دو طرف جاده هدف قرار میگرفت.»
وی افزود: «همه ساکنان صور کوچ نکردند و محلههای قدیمی آن به مقصدی برای ساکنان شهر تبدیل شد. در محله «الرمل» بیش از پنجاه ساختمان مسکونی بمباران شد و دهها تن از ساکنان آن به دلیل استواری و پایداری خود به شهادت رسیدند.»
وی در پایان گفت: «سواحل صور تبدیل به گورهای جمعی برای مردم روستاهایی شده که هنوز در تحت اشغال هستند.»