به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم به نقل از دیپلماسی ایرانی : وقتی حادثه ای غیرمترقبه همچون حوادث پاریس به وقوع می پیوندند، پاسخ ها در سطح جهانی قابل پیش بینی است: ترس و ارعاب همگان را فرا می گیرد، همه به همدردی با مصیبت دیدگان می پردازند، سیاستمداران سخنانی تند و آتشین ابراز می کنند و هیجان رسانه ها را فرا می گیرد. متاسفانه، این اقدمات به عاملان این حوادث همان چیزی را اعطا می کند که آنها می خواهند: توجه به دلایل و انگیزه های آنها و افراطی کردن بیش از پیش اهدافشان.
در این شرایط آنچه که مورد نیاز است نه ابراز خشم و انزجار، بلکه حفظ آرامش، ارائه راه حل و تفکر است. آنچه در پاریس اتفاق افتاد، یک تراژدی تمام عیار بود، اما باید تلاش کرد که به جای درگیری احساسی، پاسخی عقلانی به آن داد.
1- توجه به تهدید
کشته شدن بیش از 130 انسان بی گناه در شهری همچون پاریس توجه همگان را به خود جلب می کند، اما چنین حادثه ای نمی تواند بنیان های جامعه را به لرزه در بیاورد، مگر این که به آن اجازه داده شود. این حادثه را می شود یک تراژدی نامگذاری کرد، با این حال حادثه پاریس و حوادث مشابه در مقایسه با تجربه اروپا طی دو جنگ جهانی ناچیز است. اروپا در حال حاضر نسبت به اعصار گذشته، امن تر، مرفه تر، آزادتر و باثبات تر است و این دستاوردهای عظیم نباید به راحتی از دست برود. پشت کردن به آنچه که اروپا طی 60 سال به دست آورده، نوعی پیروزی برای تروریست ها قلمداد می شود.
شهرهای دیگری نیز در دوران معاصر تجربه های مشابهی را از سر گذرانده اند. به طور مثال می توان به بوستون، نیویورک، اسلو، مادرید و آنکارا اشاره کرد، اما جوامع آنها بازسازی شده و به وضعیت عادی بازگشت. این نکته را نباید از ذهن دور داشت که ترور، ابزار افراد و گروه های ضعیف است که تنها ابزارهای اندکی برای تاثیرگذاری به روی اهداف خود در دست دارند. این پاریس است که پس از همه حملات تروریستی و فراموش شدن آنها، پابرجا می ماند.
2- پذیرش این واقعیت که امنیت صد درصدی غیرممکن است
همانطور که انتظار می رفت، برخی از کشورها با بستن مرزهای خود و لحاظ کردن برخی اقدامات کوتاه مدت دیگر به این حادثه پاسخ داده اند. تلاش ها برای افزایش اقدامات اطلاعاتی نیز جدی تر خواهد شد. این اقدامات می تواند وسیله ای برای آرام کردن نگرانی های عمومی و محدود کردن حملات تروریستی مشابه باشد.
اما هیچ راهی برای دفاع کامل و مطلق از جامعه در مقابل افراطیونی که خواهان کشتن دیگران هستند، وجود ندارد. در دوران حاضر هر جامعه مدرنی شامل تعداد نامحدودی هدف نرم می شود که حفظ امنیت همه آنها غیر ممکن است. حتی کشورهای اقتدارگرای قدرتمندی همچون چین و روسیه نیز تجربه حوادث تروریستی را داشته اند. این واقعیت نشان می دهد که اتخاذ سیاست های پلیسی شدیدتر نمی تواند لزوما راهکار موثری باشد.
3- مبارزه با افراطگرایی مستلزم درک ریشه های آن است
بدون درک ریشه های افراط گرایی امکان مبارزه با آن وجود ندارد. برخلاف برخی از دعاوی، خشونت جزء ذاتی تفکر اسلامی نیست. قرآن به وضوح حمله به بی گناهان را منع کرده است و بسیاری از مسلمانان شدیدا چنین اعمالی را رد می کنند و قبیح می دانند.
بنابراین تروریسم جهادی، برآمده از روایتی حداقلی و تفسیری بنیادگرایانه از اسلام است. تا حدودی می توان بروز گروه هایی همچون داعش و القاعده را محصول بحران مشروعیت و حکومت در جهان عرب دانست. از سوی دیگر دخالت غرب در خاورمیانه برای چندین دهه متوالی که منجر به کشته شدن صدها نفر شده نیز از دیگر دلایل رشد افراط گرایی در این منطقه است.
اشاره به این نکات به منزله توجیه حوادث وحشتناک پاریس نیست، اما عدم در نظر گرفتن اقدامات غرب و تاثیر آن در بوجود آمدن شرایط نیز عاقلانه به نظر نمی رسد. اگر در سال 2003 آمریکا به عراق حمله نکرده بود، بدون شک داعش هم اکنون وجود نداشت.
باید با واقعیت ها بدون واسطه رو به رو شد: سیاست های اشتباه آمریکا و اروپا طی چند دهه اخیر در خاورمیانه منجر به شکل گیری نوعی خشم فزاینده از غرب در منطقه شده است. این سیاست ها شامل حمایت آمریکا از حکومت های دیکتاتوری اعراب، حمایت کورکورانه از سیاست های وحشیانه اسرائیل مقابل فلسطین، حملات هوایی متعدد به قسمت های مختلف، تحمیل تحریم های اقتصادی و حمله به برخی از کشورهای منطقه در هر زمانی که این حمله را با منافع خود هم جهت می دید، می شود. با همه این ها تنها جمعیت اندکی از مردم خاورمیانه تصمیم به جبران آنچه که غرب در خاورمیانه انجام داده، گرفتند. اگرچه پاسخ آنها مشکلی از مشکلات خاورمیانه حل نمی کند، اما کاملا قابل درک است.
پیش از این، همواره قدرت های بزرگ بوده اند که از کشورهای ضعیف استفاده می کردند تا به منافع خود دست پیدا کنند، اما هم اکنون بازیگران ضعیف تر نیز این فرصت را پیدا کرده اند که به اقدامات تلافی جویانه دست بزنند. فرانسه، بلژیک و انگلستان پیش از این با وحشیانه ترین روش ها با مستعمرات خود برخورد می کردند، اما مستعمره نشینان امکان حمله و تلافی نداشتند. امروزه، گروه هایی همچون القاعده و داعش می توانند علی رغم همه ترتیبات امنیتی دست به اقدامات تلافی جویانه بزنند. این واقعیت جدیدی است که در عصر حاضر با آن رو به رو هستیم.
4-در پس اقدامات داعش یک استراتژی وجود ندارد. نباید در دام این استراتژی افتاد
خشم، ایدئولوژی و جاه طلبی محرک اصلی گروه های افراطی است، اما این بدان معنی نیست که آنها فاقد هدف و استراتژی مشخص هستند. داعش از خشونت در شکلی کاملا استراتژیک استفاده می کند. در ادامه بمب گذاری های لبنان و آنکارا و سقوط هواپیمای روسی در صحرای سینا، حملات پاریس می تواند پاسخی به شکست های اخیر این گروه در عراق و نقش فرانسه در ائتلاف علیه داعش باشد. داعش سعی دارد به کشورهایی که مخالف آن هستند نشان بدهد که اقدمات آنها بی پاسخ نخواهد ماند و باید هزینه آن را بپردازند.
داعش همچنین واجد اهداف استراتژیک بلند مدت است. داعش به دنبال گسترش سلطه خود بر سوریه و عراق و پس از آن بر سایر سرزمین های خلافت خود خوانده خویش است. در همین راستا ایدئولوگ های آن به دنبال قطبی کردن تعارض میان مسلمانان و دیگران هستند. داعش به دنبال تحریک پاسخ هایی است که می تواند روایت آن از تعارضات مذهبی آشتی ناپذیر را تقویت کند و حامیان بیشتری را جذب کند. اگر حملات اخیر در فرانسه منجر به سرکوب بیشتر مسلمانان در فرانسه بشود و غرب را مجددا به سوی اشغال سرزمین های مختلف در خاورمیانه سوق دهد، دعاوی داعش مبنی بر دشمنی ذاتی غرب با اسلام از اعتبار ویژه های برخوردار می شود و بدین ترتیب داعش می تواند خود را به عنوان مدافع اسلام تثبیت کند.
چالش اصلی غرب، شکستن این استراتژی است. در گام اول نباید با غفلت به دام این استراتژی افتاد. آنچه که در این شرایط مهم است، جلوگیری از قهرمان شدن داعش و تفکرات آن است.
5- حفظ آرامش و ادامه مبارزه
در شرایط حاضر اولین راه حلی که به ذهن می رسد، بسیج همه منابع و مبادرت به تمامی اقدامات ممکن برای شکست داعش است. ایجاد ائتلافی از داوطلبان و اعزام نیرو به عراق و سوریه برای شکست داعش و کشتن نیروهای آن راحت ترین و سریع ترین راه حل به نظر می رسد.
اگرچه اقدام همه جانبه علیه داعش می تواند این گروه را ضعیف کند، اما امکان طرح ریزی حملات تروریستی را از آنها نمی گیرد. بنابراین این اقدامات نمی تواند به حذف این تهدید منجر شود و حتی می تواند شرایط را وخیم تر کند. لشکرکشی مجدد آمریکا، فرانسه و سایر متحدان به خاورمیانه می تواند منجر به توجیه بیشتر دعاوی داعش و تبدیل آن به قهرمانی شود که برای مبارزه با دشمنی به نام غرب حاضر است جان نیروهای خویش را فدا کند. بعلاوه، کنترل و برقراری نظم در این سرزمین ها با دشواری های بسیاری رو به رو است. حتی در صورت نابودی کامل داعش نیز، ایده ها و افکار آن زنده خواهد ماند و در سرتاسر منطقه اشاعه خواهد یافت. ممکن است داعش از میان برود، اما بدون شک گروه های تروریستی جدیدی سر بر خواهند آورد.
تنها درمان و راه حل میانه برای شرایط حاضر احیای نهادهای دولتی موثر و مشروع است. واضح است که ایجاد این نهادها از سوی نیروهای متجاوزی که سابقه ای تیره در طول تاریخ داشته اند، غیرممکن است. ایجاد نهادهای دولتی موثر تنها از سوی مردم این کشورها ممکن است. به همین دلیل تنها مبارزه با داعش از سوی بازیگران محلی و فاصله گرفتن آمریکا و فرانسه از قائله ممکن است. در حال حاضر باید دقیقا مسیری عکس آنچه که در بازه بعد از 11 سپتامبر طی شده، انتخاب شود.