العالم _ عربستان سعودی
با روی کار آمدن بن سلمان و مبادرت او به انچه اصلاح سیستم سعودی می نامید بسیاری از تحلیلگران به این قضاوت رسیدند که شتابزدگی ولیعهد جوان در اداره مملکت سعودی نه تنها دستاوردی برای آل سعود نخواهد داشت بلکه روند سقوط سعودی را تشدید خواهد کرد. بن سلمان در اولین ماه های ولیعهدی خود از اصلاحاتی سخن گفت که با اعطای برخی آزادی های صوری و احیای پاره ای حقوق متداوال درجهان (و البته معطل مانده در سعودی) از جمله حق رانندگی به زنان کلید خورد و متعاقب آن با شعار مبارزه با فساد برخی از شاهزادگان سعودی پی گیری شد. او شاهزادگان را به زندان انداخت و البته با دریافت مبالغی گزاف آنها را مجددا آزاد کرد و با این رفتار بیش از هر چیز این مطلب را تفهیم کرد که فساد سیستماتیک نهادینه شده در سعودی را می توان با پرداخت وجه به حال خود رها کرد.
اعتماد به اصلاحات بن سلمان و استقبال از آن به زودی رنگ باخت. چرا که در سایه شعار اصلاحات، آنچه به جای اصلاحات تعقیب شد حاصلی جز تنگ تر شدن دامنه آزادی های مشروع و به زندان افتادن و قتل مخالفان نبود. در این زمینه بسیاری از صاحب نظران بر این عقیده بوده و هستند که بی تدبیری ولیعهد جوان در سایه جلب قلوب جوانان و حرکت به سوی سکولار کردن جامعه با دو مشکل اساسی مواجه بوده و هست اول آنکه بن سلمان با حصر، حبس، تعذیب و قتل افراد سنت گرای موسوم به "اصحاب دیانت " مشتمل بر مفتیان و صاحب نظران دینمدار سعودی در واقع و به شکلی ناخواسته کمر به نابودی ایدئولوژی رژیم سعودی بسته و در سایه این اقدامات رزیم ال سعود را با دستان خود به پرتگاه سقوط نزدیک می کند و دوم انکه ولیعهد جوان با دیکته کردن آنچه به زعم خود اصلاحات می نامد اهل فکر اعم از دانشگاهی و روشن فکر معتقد به اصلاحات را روز به روز از خود دورتر و دورتر می کند و حاصل هر دو رویکرد فقط یک چیز خواهد بود و آن شتاب دادن به پروسه سقوط رژیم ال سعود.
بن سلمان از آن جهت که از اصلاحات جز تصوری خام در سر نداشت برای تکمیل آن، نگاه به بیرون را جایگزین اعتماد به داخل کرد و لذا به منظور جلب ضمانت، سفری سه هفته ای را در ماه های اول ولیعهدی اش به اروپا و آمریکا صورت داد و با هزینه کردن میلیاردها دلار و خرید اسلحه و تجهیزات نظامی،حداقل قلب خود را نسبت به بقا و در عین حال تضمین راهکار به زعم خود اصلاحی اش مطمئن کرد. حالا و متعاقب این سفر پرهزینه وقت آن رسیده بود که در عرصه بین المللی پروژه دوم خود یعنی ادعای رهبری جهان اسلام را کلید بزند و خود را به عنوان "رهبر جهان اسلام" تحمیل کند. از این رو دو سیاست همزمان سکوت و حمله را در پیش گرفت سکوت در مقابل مسائلی که آمریکا آن را مطالبه می کرد مانند مساله فلسطین (سکوت در برابر انتقال سفارت امریکا از تل اویو به قدس بارزترین این مسائل است) و در عین حال حمله به آنچه پیش از آن مورد هجوم آمریکا قرار گرفته بود. حملات مکرر به ایران و تاکید بر وعده هایی نظیر آنچه کشاندن جنگ به داخل مرزهای ایران معرفی می کرد از جمله این مسائل است.
همه این مسائل در شرایطی صورت می پذیرفت که چند مساله لاینحل پیش روی بن سلمان، رویاهای او را به شکلی جدی تهدید می کرد. اولین نکته ماجرای یمن و عدم توفیق بن سلمان در یکسره کردن آن است، ماجرایی که بنا به وعده او بنا بود سه هفته ای تمام شود اما حالا کم کم وارد چهارمین سال خود می شود و مبتنی بر یک تخمین روزانه 200 میلیون دلار هزینه بر مملکت سعودی تحمیل می کند. دومین مساله مطالبات فزاینده آمریکا از رژیم سعودی است مطالباتی که ظاهرا حد یقف ندارد و هرجا اندکی قصور و کوتاهی در تامین آن بروز کند چماق تهدید آمریکا، آرامش را از بن سلمان می گیرد و سرنوشت حکومتش را با اما و اگرهایی جدی مواجه می کند. اهانت های هفته پیش ترامپ به ملک سلمان و تحقیر مکرر وی و تاکید بر اینکه دوام رژیم سعودی بدون آمریکا بیش از دو هفته نخواهد بود شاهدی بر این ماجراست و بلاخره نکته سوم تشدید مخالفت های داخلی با بن سلمان، مدیریت او و اصلاحات ادعایی اوست. مخالفت هایی که در مناطق مختلف عربستان از جمله الشرقیه به شکلی مداوم پیگیری می شود، در مجامع روشنفکری و در میان تحصیلکردگان روزبروز تشدید می شود و بلاخره از ناحیه جماعت موسوم به دین مداران سنتی تئوریزه و به بدنه جامعه تزریق می شود.
بن سلمان در حقیقت با اصلاحات خود سه نقطه کانونی را همراه یکدیگر اسیب پذیر کرده است و البته به مخالفت با خود وا داشته است. اول خاندان آل سعود، دوم خاندان آل الشیخ و بلاخره مقوله پترودلار. بن سلمان اینک پشتوانه سیاسی رژیم سعودی یعنی اغلبیت خاندان ال سعود (مدعیان غصب حکومت از ناحیه بن سلمان) را به مخالفان خود تبدیل کرده، همچنین خاندان ال الشیخ (مدعیان مشروعیت دهی به رژیم سعودی) به دلیل آنکه ولیعهد را دشمن ایدئولوژی خود می دانند با او سر جنگ دارند و بلاخره دو مقوله نفت و دلار و نحوه مدیریت انها در شرایطی که آمریکا به هیچ وجه رضایتی از عملکرد رژیم سعودی ندارد به کابوس شبانه روزی ولیعهد تبدیل شده اند.
بن سلمان این روزها حوالی 12 میلیون بشکه نفت می فروشد، 450 میلیارد در صندوق ذخیره ارزی خود انباشت کرده و البته 80 میلیارد دلار بدهی دارد اما در همین حال کاملا نگران اینده است و برای رفع این نگرانی نه امروز که هر روز با خلق بحران های جدید می کوشد تا بحران سقوط را به تاخیر اندازد. ماجرای خاشقچی روزنامه نگار سعودی و ناپدید شدن او در کنسولگری عربستان اخرین نمونه و داغ ترین نوع از این ماجراست.
ابورضا صالح