العالم – تحلیل روز
مجری این عملیات، جوانی ساکن کرانه باختری بود که مدتها از زندگی خود را در زندانهای رژیم صهیونیستی به اسارت گذراند.
این عملیات از یک سو ضعف شاباک و سرویسهای امنیتی رژیم صهیونیستی را برملا کرد و از سوی دیگر همزمانی آن با اجلاس نقب همه کارتهای اسرائیل را به هم ریخت، این عملیات زمانی انجام شد که 6 وزیر خارجه در منطقه النقب با یکدیگر دیدار کردند.
هدف رژیم صهیونیستی از برگزاری اجلاس النقب، تشکیل ائتلافی علیه جمهوری اسلامی ایران بود؛ یائیر لاپید، ایران را خطری برای رژیم صهونیستی و دوستان عرب سازشکار خود دانست و از سوی دیگر تل آویو از آنجا که خود را در مسائل امنیتی، فنی و نظامی پیشرو می داند؛ علاقه دارد خود را پدرخوانده و حامی کشورهای عربی معرفی کند.
اما پس از عملیات بنی براک و قبل از تشکیل ائتلاف جدید، مشخص شد که (اسرائیلی) که بار سنگین حمایت از متحدان را به دوش خواهد کشید، توان محافظت از خود را در برابر یک فلسطینی ندارد؛ جوانی که فقط یک سلاح و تعدادی گلوله دارد.
یک روزنامه نگار اسرائیلی در توصیف شرایط حاکم بر سزمین های اشغالی می گوید که آنها [صهیونیستها] در سال 2000 از سوار اتوبوس شدن، می ترسیدند [با اشاره به عملیات شهادت طلبانه آن زمان] و امروز از راه رفتن در خیابان ها!
این سخن؛ خلاصهای از بحران رژیم صهیونیستی و ناتوانی در حفاظت امنیتی خود است، پس چگونه این رژیم از دیگران حمایت خواهد کرد؟ اجلاس النقب تنها امتیازی به لاپید برای تصدی پست نخست وزیری بود و سود دیگری نداشت.
اما وزرای خارجه عرب که دستان خود را در دست وی گره زده بودند تنها عاملی برای پشتیبانی سیاسی از این مرد هستند، آنان آگاه هستند که این رژیم بال و پرش ریخته و می خواهد آنها را از دشمنی خیالی بترساند زیرا ایران در طول تاریخ از انقلاب اسلامی تا به امروز از هیچ کوششی برای نزدیک شدن به کشورهای منطقه و دعوت به ضرورت گفتگوی راهبردی، دریغ نکرده است.
در روزهایی نه چندان دور، سران عربی که به صحرای النقب رفتند یعنی نزدیک قبر دیوید بن گوریون، بنیانگذار این رژیم و مجری فجیع ترین جنایت ها در حق عربها، پی خواهند برد روی اسبی بازنده شرط بسته اند که حتی نمیتواند به خط پایان این مسابقه برسد.